مقدمه:
کودک باهوشي را تصور کنيد که تواناييهاي قابل توجهي در يادگيري زبان، خواندن و نوشتن، حل مسائل رياضي و يادگيري موسيقي و… از خود نشان ميدهد. اين کودک، هر چيزي را خيلي سريع ياد ميگيرد و در هر کلاس و آموزشگاهي مورد توجه و تشويق مربيان و معلمان است.
حال دوندهاي را در نظر بگيريد که استعداد و توانايي او در مهارتهاي ورزشي نسبت به سايرين بيشتر است و توانسته در مسابقات بسياري پيروز شود و بهخاطر توانايي جسمي و بدني، هميشه پيروز از هر ميداني بيرون بيايد و مورد تشويق و تمجيد همگان قرار گيرد. همين دونده، اگرچه در ورزش توانمند و پيشتاز است، اما يک مشکل بزرگ دارد. او بسيار بددهن، بيادب، مغرور، خودخواه و پرخاشگر است و براي اينکه هميشه نفر اول باشد، به هر کاري دست ميزند و از زير پا گذاشتن حقوق ديگران هيچ نگراني ندارد! با اين توصيفي که از اين ورزشکار کرديم، آيا باز هم فکر ميکنيد او آدم موفقي است؟ شايد در ميدان ورزش پيروز باشد، ولي در ميدان زندگي ناموفق است.
فرزند شما ميتواند بسيار باهوش باشد. در درس و مدرسه سرآمد باشد. تواناييهاي مختلفي مانند يادگيري زبان خارجي و موسيقي و مهارتهاي ورزشي را به دست آورد و هميشه مايهي افتخار و مباهات خانواده باشد. اما در اين روزگار، زمانه تغييرات زيادي کرده است. ارتباطات اجتماعي بهصورت مجازي، از طريق پيامک و تلفن و اينترنت و… حتي تا دورترين نقاط دنيا گسترش يافته است. فکر و رفتار کودکان مانند چندين دههي قبل، فقط از فکر و منش پدر و مادر و اقوام و دوستان نزديک تغذيه نميشود. تلويزيون، ماهواره، انواع کارتون و فيلمهاي مختلف، بهصورت مستقيم يا غيرمستقيم، ايده و انديشههاي غالباً مادي و غيراخلاقي را در ذهن کودکان ميپرورانند. توسعه و گسترش وسايل ارتباط جمعي به حدي است که همگان و بهخصوص کودکان، در معرض بمباران دائم آن قرار دارند. محدوديت و ممنوعيتهاي والدين مانند گذشته اثر بخش نيست و کودکي که وارد دبستان و دبيرستان و دانشگاه ميشود در معرض افکار و گرايشات و الگوهاي رفتاري سايرين قرار ميگيرد و به راحتي جذب برخي از جاذبهها و افکار دوستانش ميشود.
بهطور معمول، جامعهي امروزي افکار و الگوهاي مادي خود را به راحتي و با توجيهات به ظاهر عقلي به جوانان و ساير افراد القا ميکند. مثلاً به دست آوردن پول و ساختن يک زندگي رضايتبخش، چشم و همچشمي و تلاش براي رسيدن به جايگاه مادي خوبي که ديگران در آن به سر ميبرند، توجيهي ميشود تا شخص بدون در نظر گرفتن وجدان و اخلاقيات، حقوق ساير همنوعانش را زير پا بگذارد. پزشکي که فقط بهخاطر پولِ بيشتر، با اينکه ميداند بيمارش نيازي به جراحي ندارد، او را زير تيغ جراحي ميبرد! توليدکنندهاي که اجناس تقلبي و بيکيفيت ميفروشد، سازندهاي که ساختمانهاي بدون استاندارد با مصالح بد به مردم تحويل ميدهد! کارخانهداري که با پسماندهاي قصابيها و مرغفروشيها محصولات گوشتي درست ميکند و سلامت مردم را به خطر مياندازد! شايد همهي اين افراد و امثال آنها در جامعه بهعنوان اشخاصي پولدار و ثروتمند ديده شوند و در شغل خود به ظاهر موفق جلوه کنند، اما از لحاظ اخلاقي و معنوي جزو عقبافتادگان جامعهي انساني هستند. بسياري از نظامهاي آموزش و پرورش دنيا دهه هاي پيش بر اين باور بودند که خواندن، نوشتن و حساب کردن، مهمترين رکن براي آموزش کودکان محسوب ميشود. اين نگرش و طرز تفکر، متخصصان و دانشمنداني را پرورش داد که فاقد نگرشهاي انساني بودند. در جامعهي امروزي، پزشک بودن، مهندس يا دانشمند و متخصص بودن به خودي خود کافي نيست. متخصصاني که از هرگونه تعهد اخلاقي و معنوي به دور باشند، کمک زيادي به جامعهي انساني نميرسانند.
هوش اخلاقي چيست؟
هوش اخلاقي و معنوي، توانايي درک درست از نادرست است؛ يعني شخص داراي شعوري است که ميتواند در انتخابهاي زندگي، مسير درست و غلط را تشخيص دهد. امروزه هوش اخلاقي و معنوي را در رأس ساير هوشهاي انساني مانند هوش کلامي، هوش رياضي، هوش موسيقيايي، هوش هيجاني و… ميدانند. لازم است هوش اخلاقي و معنوي از همان اوايل کودکي آموزش داده شود، چرا که اخلاقيات زيربناي زندگي سالم شخصي و اجتماعي به شمار ميآيد. تحقيقات روانشناسان نشان داده افرادي که از هوش اخلاقي و معنوي برخوردارند و در ارتباط با همنوعان، اخلاق را رعايت ميکنند و ديدگاهي معنوي به زندگي و رخدادهاي آن دارند، از سلامتي رواني و بهزيستي و رضايتمندي بيشتري برخوردارند.
هوش اخلاقي و معنوي، توانايي تصميمگيري بر سر دو راهيهاي اخلاقي زندگي است. آيا بايد به هم نوع خود کمک کنيم يا خير؟ آيا بايد نسبت به مشکلات و سختيهاي نزديکان و آشنايان بيتفاوت باشيم يا به کمک آنها بشتابيم؟ آيا بايد براي ثروتمند شدن، هر قانوني را زير پا بگذاريم؟
هوش اخلاقي چه چيزهايي به کودکان آموزش ميدهد؟
آموزش هوش اخلاقي و معنوي به کودکان ميآموزد که در مسير زندگي، در خانه و در کنار والدين و يا در اجتماع و هر محيط ديگري، با آگاهي و در دست داشتن معيارهاي درست و آموزشهاي از پيش کسب شده، رفتارهاي خوب و بد، درست و غلط و افکار و انديشههاي آسيبرسان را شناسايي کنند. مسير هدايت درست و زندگي سالم را تشخيص دهند و علاوه بر اينکه خودشان از زندگي خوب، سالم و آسايش روحي و رواني بهرهمند ميشوند تا حد امکان و توان سايرين را نيز بهرهمند سازند.
آموزش هوش اخلاقي و معنوي چه کمکي به کودکان ميکند؟
* الگوهايي درست براي مسيريابي صحيح در طول زندگي به دست آنان ميدهد.
* کمک ميکند تا در هجوم و بمباران فکرهاي غلط دوستان و اطرافيان، به درستي فکر و عمل کنند.
* موجب پيدايش صفات و پرورش خصوصيات اخلاقي جامعهپسند و محترمانه در آنان ميشود.
* موجب رشد همدلي و ارتباطات عاطفي و محبتآميز با همنوعان ميشود.
* باعث جلوگيري از هيجانات ناگهاني و تصميمگيريهاي آني در رويدادهاي زندگي ميشود.
* به تعويق انداختن لذات زودگذر براي دستيابي به اهداف برتر را آموزش ميدهد.
* تقويت مهارتهاي گوش دادن بهطور کامل و همه جانبه، قبل از قضاوت کردن را آموزش ميدهد.
* رفتار محترمانه و همراه با رعايت اصول اخلاق با ديگران را ياد ميدهد.
در اين کتاب چه چيزهايي به کودک آموزش ميدهيم؟
* آموزش نکات معنوي دربارهي خدا و دنياهاي ديگر و تأثير نتيجهي اعمال هر انسان در اين زندگي و زندگي بعدي
* آموزش درک احساسات ديگران يا همدلي، بهعنوان يک احساس اخلاقي بنيادين و تمايل براي ياري و کمک رساندن بيشتر به هم نوعان
* آموزش و پرورش نداي دروني قوي و بازدارنده (وجدان) که باعث ميشود کودک در مسير اخلاقي باقي بماند و در صورت انحراف به دليل احساس ناخوشايند، بازگردد.
* مهار اميال و خواستههاي زودگذر براي جلوگيري گرايش به لذتهاي مواد محرک و مخدر و مشروبات الکلي و در نظر گرفتن عواقب هر کدام و خودبازداري از ارتکاب به هرعمل لذت بخشي که عواقب اجتماعي و اخلاقي منفي دارد.
* آموزش احترام و رفتار احترام آميز با ديگران، به نحوي که آنچه براي خودش ميپسندد براي ديگري هم بپسندد و آنچه براي خود نميپسندد، براي ديگري هم نپسندد. اين عمل، پايهي پيشگيري از خشونت و نفرت و رفتارهاي خصمانه با ديگران است.
* آموزش شادکامي با شادي ديگران و کاهش خودخواهي، پرورش دلسوزي و غمخواري با ديگران
* آموزش صبر و بردباري براي دستيابي به موفقيتها
* آموزش رفتار عادلانه و منصفانه با ديگران