انسان از آغاز خلقت با طبيعت در تماس بوده است؛ گاه از آن ترسيده، گاه از آن فرار کرده، گاه بر آن غلبه کرده و گاه با آن دست دوستي داده است. رابطهي انسان با محيطزيست مدام مورد کنجکاوي دانشمندان علوم مختلف بوده و تجربه ثابت کرده که تأثيرات محيطزيست بر حالات روحي ـ رواني و وضعيت جسماني انسان انکارناپذير بوده است؛ بهعنوان مثال ميانگين قد مرداني که در جنگل استوايي زئير زندگي ميکنند 126 تا 159 سانتيمتر است. در صورتي که ميانگين قد مرداني که در منطقهي نوئر در سودان زندگي ميکنند 167 تا 205 سانتيمتر است. دانشمندان زيستشناس با مطالعهي اين دو گروه و تفاوتهاي ميان آنها دريافتند که يک عامل بسيار قوي در کنار وراثت وجود دارد و آن چيزي نيست جز تأثير محيط زندگي و طبيعت بر انسان.
طبيعت همانقدر که بر جسم انسان تأثير دارد، بر روح، فکر و هوش او نيز تأثير دارد. با مطالعهي تاريخ بشريت در مييابيم که انسانِ نخستين، رفته رفته بيشتر از پيشينيان خود با تغيير آب و هوا سازش پيدا كرد، زندگي طولانيتري داشت و صاحب فرزندان بيشتري شد. چرا که انسانهاي نخستين تا اندازهاي باهوش بودهاند. انسان نخستين به مدد همين هوش خود، از آتش نيز استفاده كرده است و با روش آزمون و خطا ياد گرفته که چگونه اسباب و ابزارهايي مانند تبرهاي سنگي و تيغهاي چوبي بسازد.
اما امروز انسانهاي عصر جديد نه فقط چهرهي زمين را به شدت دگرگون كردهاند، بلكه در حال دگرگوني چهرهي كرات ديگر منظومهي خورشيدي نيز هستند. از جمعيتي شايد حدود 100 هزار نفر مجهز به تبر سنگي در 50 هزار سال پيش، امروز انسانها با جمعيتي بيش از 8 ميليارد، مجهز به بمبهاي هستهاي، راديو، تلويزيون، كامپيوتر و شهرهاي غولپيكر شدهاند. هماهنگي با نظام هستي چيزي است که ما، در دنياي جديد خود، آن را از دست دادهايم و بايد براي آن تدبيري بينديشيم و شايد بهترين راه براي آشتي با طبيعت تربيت نسل جديد باشد.
امروز کودکان ما در يک فضاي استريليزه، محدود و خفقانآور، از طبيعت جدا شده اند, از خاک، سبزه، درخت، سنگ، کوه، ساحل، رودخانه و دريا دور ماندهاند. با سيمان، بتن، تلويزيون، کامپيوتر، موبايل، آسفالت، گچ، سيم و امواج الکترومغناطيسي اُنس گرفتهاند. پس راه بازگرداندن آنها به طبيعت راهي بس دشوار است. به راستي براي آشتي با طبيعت بايد روي کدام مؤلفهها کار کرد؟ کدام کودک استعداد دوستي با طبيعت را دارد؟ چرا برخي کودکان به طبيعت صدمه ميزنند، در حاليکه برخي ديگر عاشق طبيعت هستند؟ آيا مولفهاي وجود دارد که باعث شود کودک رابطهي بهتري با طبيعت برقرار کند؟ آيا دوستي با طبيعت يک موهبت است که تنها در برخي افراد وجود دارد؟ براي تقويت اين حس دوستي چه بايد کرد؟
ضرورت آموزش هوش هستيگرا ـ طبيعتگرا چيست؟
بايد توجه داشته باشيم که داشتن يک زندگي شاد و سالم، بدون ارتباط مناسب با طبيعت و محيط زيست و در نظر گرفتن واکنشهاي طبيعت و اکوسيستم امکانپذير نخواهد بود. اگر به طبيعت اطراف خود بيتوجه باشيم، هزينهي هنگفتي را براي خود، جامعه و آيندگانمان به بار خواهيم آورد. مواردي همچون آلودگيها، اختلال در لايه ازون، تغييرات جوي، گرم شدن زمين، کم شدن وسعت جنگلها از جمله مسائلي هستند که علاوه بر هزينههاي مشهود مالي، هزينههاي اجتماعي و رواني گوناگوني را به بار آوردهاند.
درنتيجه انسان بهعنوان جزئي از اين جهان، بايد با ديگر مخلوقات خداوند همکاري سازنده و پايداري داشته باشد. طبيعت و محيطزيست، محلي است که انسان در آن متولد شده، رشد و نمو کرده و در آن زندگي ميکند؛ به همين خاطر، بايد به گونهاي با آن رابطه برقرار کند که ضمن برخورداري از مواهب طبيعي، در حفظ سلامت و پايداري آن نيز بکوشد تا امانتدار خوبي نزد خدا باشد و به بهترين نحو اين نعمات را به نسلهاي آينده نيز منتقل کند.
خلقت هيچ پديدهاي بدون حکمت نيست و بدون شک در پس آن رازي پنهان است. هوش طبيعتگرا به کودک کمک ميکند تا دوستدار طبيعت باشد و حکمت خلقت هر پديده را درک کند و آرزوي نابودي هيچ کدام از مخلوقات خداوند را نداشته باشد. سهراب سپهري که خود از عاشقان طبيعت بود، فرموده است:
و نخواهيم مگس از سر انگشت طبيعت بپرد
و نخواهيم پلنگ از در خلقت برود بيرون
و بدانيم اگر کرم نبود، زندگي چيزي کم داشت
و اگر خنج نبود، لطمه ميخورد به قانون درخت
و اگر مرگ نبود، دست ما در پي چيزي ميگشت
هوش هستيگرا ـ طبيعتگرا چيست؟
هوش طبيعتگرا که نخستينبار توسط گاردنر مطرح شد، عبارت است از توانايي برقراري ارتباط با طبيعت و شناخت آن. کساني که از اين هوش برخوردارند، در تشخيص و تميز دادن تنوع هاي گياهي و جانوري مناطق مختلف و موارد ديگر در طبيعت، مثل سنگها و ابرها و… مهارت دارند. اين افراد ازکوهنوري، جنگلنوردي، رفتن به پارکهاي طبيعي (جنگلي) لذت ميبرند. اغلب يک يا چند حيوان خانگي درمنزل نگهداري ميکنند. از فيلمهاي مربوط به زندگي حيوانات مثل رازبقا و… خوششان ميآيد، کتابها و مجلههايي را که در مورد طبيعت و پديدههاي طبيعي است، مشترک ميشوند، جمعآوري و مطالعه ميکنند. درکلاسها و دورههاي زيستشناسي (گياهشناسي) جانورشناسي شرکت ميکنند و اطلاعات وسيعي در مورد آنها دارند.
اغلب اين افراد جذب گروهها و سازمانهايي مثل نهادهاي دوستدار طبيعت، طبيعت پاک، نجات حيوانات در حال انقراض، حمايت از حيوانات، بازگشت به طبيعت گياهخواري، خامخواري و… ميشوند.
در کودکي رفتن به باغوحش از بهترين تفريحات آنهاست و سرگرمي اوقات فراغت آنها، پرورش گل و گياه است و معمولاً در منزل محلي را به پرورش و نگهداري آنها اختصاص ميدهند.
مشاغل و حرفههاي موفقيتآميز براي آنها زيستشناسي، دامداري، باغداري، جنگلباني، زنبورداري، دامپزشکي، کشاورزي، بومشناسي، جانورشناسي، حشرهشناسي، سنگشناسي، خاکشناسي، آبشناسي، هواشناسي و زيرمجموعههاي آنهاست.
هوش هستيگرا ـ طبيعتگرا چه چيزهايي به کودکان آموزش ميدهد؟
* پيش از هر چيز، هوش طبيعتگرا دوستي و مهرباني با طبيعت را به کودکان ميآموزد اين مهمترين درسي است که آنها از اين هوش ميآموزند.
* کودکان همچنين فايدهي پديدههاي طبيعي مانند باد و باران را ميآموزند و درمييابند که در صورت نبودِ اين پديدهها، طبيعت و جانوران با چه آسيبهايي مواجه ميشوند. بهعنوان مثال اگر باد نباشد، آلودگي در يکجا باقي ميماندو زندگي جانداران را تهديد ميکند.
* در کنار اينها، کودکان به چگونگي رخ دادن پديدهها و نظم نهفته در آنها پي ميبرند؛ مثلاً اينکه دليل ايجاد موج در دريا چيست؟ يا چرا با تغيير فصل چهرهي طبيعت دگرگون ميشود؟
* شناخت تفاوت بين گونههاي مختلف جانوران از طريق پرورش هوش طبيعتگرا ميسر ميشود. از اين طريق، کودکان گونههاي مختلف حشرات را ميشناسند و به تفاوت بين پستانداران، خزندگان، پرندگان، آبزيان پي ميبرند و محيط زندگي هرکدام را ميشناسد.
* شناخت تفاوت بين گونههاي مختلف گياهي نيز از طريق پرورش هوش طبيعتگرا ميسر ميشود و کودکان به دستهبنديهاي مختلف گياهان پي ميبرند؛ مثلاً ميفهمند علاوه بر اينکه تمامي گياهان توانايي توليد اکسيژن دارند، برخي از آنها داراي ارزش غذايي، و برخي ديگر داراي ارزش دارويي هستند.
* پرورش اين هوش موجب ميشود کودکان ارتباط بين منابع غذايي و طبيعت را دريابند؛ بهعنوان مثال ميفهمند که تخممرغ، گوشت، نان و سبزيجات که همگي غذاهاي سالمي هستند از دل طبيعت بيرون آمدهاند.
* هوش طبيعتگرا به کودکان آموزش ميدهد که به وسايل و ابزار پيرامون خود توجه بيشتري داشته باشند و دريابند که ساختار اصلي آنها از مواد طبيعي است؛ بهعنوان مثال ميز چوبي، مداد و کاغذ از درختان تهيه شدهاند.
* با توجه به محدوديت منابع طبيعي؛ کودکان بايد شيوهي صحيح مصرف را بياموزند و در حفظ و نگهداري تجهيزاتي که از مواد طبيعي ساخته شدهاند بکوشند، که اين مهم در گرو پرورش هوش طبيعتگرا است؛ بهعنوان مثال وقتي کودک درک ميکند کاغذ و مدادي که در دست دارد از درختان تهيه شده است، بدون شک سعي ميکند از آنها درست استفاده کند.
عالی بود.هرروز پسرمو ک ۳ سالشه میبردم باغچه ولی نمیدونستم بهش چی بگم و یاد بدم.خیلی استفاده کردم ممنونم